نگاهی به پری مهربان کرد. برای جشن داشت دیر می شد.
شانه ای بالا انداخت.
"اشکال نداره"
سیندرلا این را گفت و پا سوار کالسکه شد.
" وحید محسنی"
وحید ,محسنی ,کالسکه ,سوار ,سیندرلا , ,این را ,سیندرلا این ,را گفت ,گفت و ,و پا
" وحید محسنی"
وحید ,محسنی ,کالسکه ,سوار ,سیندرلا , ,این را ,سیندرلا این ,را گفت ,گفت و ,و پا
درباره این سایت